شهید جمال دهقان بنادکی ۹ اسفند ۱۳۴۵ در شهرستان یزد به دنیا آمد و تا چهارم ابتدایی تحصیل کرد. وی بنا و معمار بود. پدرش عباس کارگر بافنده بود و مادرش خدیجه نام داشت. با آغاز جنگ تحمیلی با سمت تک تیرانداز راهی جبهه های حق علیه باطل شد. سرانجام ۱۹ بهمن ۱۳۶۱ در جنگل امقر بر اثر اصابت ترکش به سر به شهادت رسید. پیکرش مدت ها در منطقه بر جای ماند تا ۱۸ بهمن ۱۳۷۵ پس از تفحص در گلزار شهدای خلدبرین به خاک سپرده شد.
وصیت نامه:
«بسماللهالرحمن الرحيم. ولا تحسبنالذين قتلوا فىسبيلالله امواتا بل احياء عند ربهم يرزقون»
قبل از هر چيز سلام بر امام امت و امت شهيدپرور ايران اميدوارم که حال همه شما خوب باشد مىدانيد که امام رفتن به جبهه را الهى و شرعى اعلام کردهاند. من هم به نوبه خودم به نداى امام لبيک گفته و آماده رفتن به جبهه شدم تا آزاد کنم مرزهاى کشور اسلامى را از چنگ بعثيهاى عراق. اميدوارم که شما جوانهايى که هنوز نتوانستهايد به نداى امام لبيک بگوييد هرچه زودتر به نداى امام لبيک گفته و آماده رفتن به جبهه شويد و اميدوارم که تو اى خواهر من همچون زينب باشى و پيام خون من را برسانى و با حفظ حجاب خود که کوبندهتر از خون من است به منافقان معناى شهادت را بفهمانى.
و شما اى پدران و مادران که فرزندان خود را همچون اسماعيل به ميدان نبرد مىفرستيد تا حافظ خون شهيدان باشند پيامى که دارم براى اين امت که من کوچکتر از آنم که پيام بفرستم اما لازم دانستم که سخنى بگويم اميدوارم که هرگز خدا را فراموش نکنيد و هميشه سر نماز امام را دعا کنيد که امام تنها کسى است که مىتواند جواب ابرقدرتها را بدهد و اما اميدوارم که شما امت شهيدپرور در نمازهاى جمعه و جماعت شرکت کنيد. و مساجد را از جمعيت پر کرده که اين سنگرها حافظ وحدت مسلمين است ديگر سفارش مىکنم بعداز شهادت من کوچه را سياهپوش کنيد و در عزاى امام حسين گريه کنيد که من هم از آن ثوابى ببرم و به جوانان محله سفارش مىکنم که اسلحه خونين من را از زمين بردارند و نگذارند که سنگر خونين من خالى باشد و انتقام خون من را از صداميان کافر بگيريد ديگر حرفى ندارم جز سلامتى امام و امت شهيدپرور ايران بخصوص مردم يزد و مخصوصا اهالى محل خودمان از خداى تبارک و تعالى کمال قدردانى و شکرگزارى مىکنم که هرچه خواستم به من داد حتى شهادت در راه خودش که بالاترين مقام است يعنى بهشت برين .خداحافظ همگى شما.
خدايا خدايا تا انقلاب مهدى خمينى را نگهدار.
والسلام عليکم و رحمةالله و برکاته جمال دهقان بنادکى – ۱۳۶۱/۱۰/۰۸
«بسم رب الشهدا والصديقين. ربنا افرغ علينا صبرا و ثبت اقدامنا وانصرنا على القوم الکافرين»
با سلام به منجى عالم بشريت امام حجةابن الحسن عليه السلام و نایبش حضرت امام خمينى و دورد بر شهداى راه حق و اسلام وصيت خود را شروع مىکنم، باشد که سندى باشد بر فداکارى و ايثار جوانانى که هستيشان را فداى دين خدا کردند. دينى که براى حفظش خون علىها و حسينها به پايش ريخته شده و پهلوى فاطمهها به خاطرش شکسته شده و جگر حسنها در راهش پاره پاره شده مکتبى که برايش موسىبن جعفرها زندانى شدهاند و شکنجهها ديدهاند. خدايا مرا توفيقم ده که راه اينان را که من آنها را رهبران خود مىخوانم ادامه دهم و جان ناقابلم را براى راهشان تقديم بسازم.
مادرجان و پدر عزيزم شما را از اينکه چنين فرزندى داشتيد تا او را در راه خدا و اسلام فدا کنيد تبريک مىگويم زيرا خيلىها مىخواهند تا چنين تحفههايى داشتند و در راه معبودشان قربانى مىکردند. شما هروقت به ياد افتاديد به فکر ابراهیم و هاجر باشيد که فرزندشان اسماعيل را با رغبت به قتلگاه بردند. و هر وقت خواستيد برايم بگرييد براى على اکبر حسين بگرييد. و هر موقع خواستيد مرگم براى اسلام ثمرى داشته باشد و کوبنده باشد براى دشمنان اسلام به ياد اسيرى زينب بيفتيد.
گرچه من کوچکتر از آنم که پيام براى ملت هميشه در صحنه ايران بدهم ولى چند کلمهاى عرض مىکنم يک مسئله مهم که تمامى جنگها و همه اين خونهايى که ريخته مىشود براى آن است که حفظ شعایر مذهبى است که بايد ملت ما آن را رعايت کنند. نماز جمعه و جماعت را فراموش نکنيد و به جوانان محله سفارش مىکنم که اسلحه خونين من را از زمين بردارند و نگذارند که سنگر خونين من خالى باشد. خواهرم محجوب باش که حجاب تو پيام خون شهيد است.
ديگر مسئله مهم اين است که دعاها را فراموش نکنيد و در هنگام دعا امام امت را فراموش نکنيد که اميد مستضعفان جهان است.
والسلام عليکم و رحمةالله و برکاته
۱۳۶۱/۱۰/۱۹ جمال دهقان